شهربازی
شهربازی نفس خاله من ودایی علی هوس کردیم ببریمت پارک اخه باباجونت سرکار بود توام خیلی دوست داشتی بری ددر.بردیمت شهربازی ولی چه رفتنیییی
اول که وسیله بازیارو دیدی خوشت اومد ها ما هم بلیط گرفتیم که سوارت کنیم ولی همچین که سوار شدی اینقد گریه کردی که نگو.ما رو هم از کارمون پشیمون کردی نفسم اینم عکست در حین گریه کردن 
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
نازی چه دخمل خانمی خوب خاله جونش شاید ترسیده اگه شما کنارش وایمیستادی ممکن بود گریه نکنه بچه ها چون به والدین و اقوام وابسته هستن وقتی در این محیط ها از بزرگترشون دور میشن ناراحت میشن و گریه میکنن ولی اگه تویه یکی دو بازی بزرگتر ها با کودکشون همراهی کنن ترس بچه هم از بین میره و سایر وسایل رو به تنهایی و بدون ناراحتی استفاده میکنه
خوش به حال این ناز گل که خاله جون خوبی مثل شما داره
برسام رویه رای های شما دوستای گل خیلی حساب کرده....
